Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . در دسترس بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la disponibilité
/dispɔnibilite/
قابل شمارش
مونث
1
در دسترس بودن
1.Le délai de livraison dépend de la disponibilité du produit.
1. تاخیر در تحویل به در دسترس بودن محصول بستگی دارد.
2.Le directeur l'a remerciée pour sa disponibilité des 6 derniers mois.
2. مدیر از او برای در دسترس بودنش در 6 ماه اخیر تشکر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
disperser
dispenser
dispense
dispendieux
disparu
disponible
dispos
disposer
dispositif
disposition
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان