[فعل]

disposer

/dispoze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: disposé] [حالت وصفی: disposant] [فعل کمکی: avoir ]

1 استفاده کردن (از)

مترادف و متضاد employer manier se servir de
disposer de quelque chose/quelqu'un
از چیزی/کسی استفاده کردن
  • 1. Il dispose de nous pour progresser.
    1. او از ما استفاده می‌کند تا پیشرفت کند.
  • 2. Les poètes disposent des mots à leur manière.
    2. شاعران کلمات را به روش خودشان استفاده می‌کنند.

2 قرار دادن گذاشتن، چیدن

مترادف و متضاد arranger installer mettre placer déplacer déranger
disposer quelque chose
چیزی را چیدن
  • 1. Elle dispose les livres sur l'étagère.
    1. او کتاب‌ها را روی قفسه می‌چیند.
  • 2. Il disposait des meubles dans la pièce.
    2. او مبلمان را در اتاق می‌چید.

3 ترغیب کردن واداشتن

مترادف و متضاد exhorter inciter pousser
disposer quelqu'un à faire quelque chose
کسی را به انجام کاری ترغیب کردن
  • Ces encouragements l'ont disposé à progresser.
    این تشویق‌ها او را ترغیب کردند که پیشرفت کند.

4 در اختیار داشتن داشتن

disposer de quelque chose/quelqu'un
چیزی/کسی را در اختیار داشتن
  • 1. Il dispose d'assez d'argent pour mener à bien ce projet.
    1. او برای خوب پیش‌بردن این پروژه مقدار کافی پول در اختیار دارد.
  • 2. Je dispose de 1 000 euros sur mon compte en banque.
    2. من هزار یورو در حساب بانکی‌ام دارم.
  • 3. Pour cette mission, vous disposez de trois techniciens.
    3. برای این ماموریت، شما 3 کاردان فنی در اختیار دارید.

5 (روی) کمک کسی حساب کردن

disposer de quelqu'un
روی کسی حساب باز کردن
  • Tu peux disposer de moi à tout moment.
    می‌توانی هر وقت که خواستی روی کمک من حساب باز کنی.

6 خود را آماده کردن (se disposer)

مترادف و متضاد s'apprêter à se préparer
se disposer à (faire) quelque chose
خود را برای (انجام) کاری آماده کردن
  • Je me disposais à aller me coucher quand tu as appelé.
    وقتی زنگ زدی؛ خودم را برای خوابیدن آماده می‌کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان