[اسم]

l'entracte

/ɑ̃tʀakt/
قابل شمارش مذکر

1 آنتراکت وقفه

  • 1.Il mangea des bonbons à l'entracte.
    1. او در آنتراکت آبنبات خورد.
  • 2.Je suis arrivé durant le deuxième entracte du match de hockey.
    2. من به هنگام دومین آنتراکت مسابقه هاکی رسیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان