[اسم]

l'examinateur

/ɛgzaminatœʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: examinateurs] [مونث: examinatrice]

1 امتحان‌گیرنده آزمون‌گیرنده

  • 1.Elle a de la chance : elle a eu un examinateur compréhensif.
    1. او شانس آورد، یک آزمون‌گیرنده فهمیده داشت.
  • 2.L'examinateur étudiera ma performance.
    2. امتحان‌گیرنده عملکرد من را بررسی خواهد کرد.

2 بازرس مراقب، ناظر

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان