[فعل]

examiner

/ɛgzamine/
فعل گذرا و ناگذر

1 بررسی کردن مطالعه کردن

2 معاینه کردن

  • 1.Examiner un malade.
    1. معاینه کردن یک بیمار.
  • 2.Le médecin a examiné longuement son patient.
    2. پزشک به مدت طولانی بیمارش را معاینه کرد.

3 امتحان کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان