Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بررسی کردن
2 . معاینه کردن
3 . امتحان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
examiner
/ɛgzamine/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
بررسی کردن
مطالعه کردن
2
معاینه کردن
1.Examiner un malade.
1. معاینه کردن یک بیمار.
2.Le médecin a examiné longuement son patient.
2. پزشک به مدت طولانی بیمارش را معاینه کرد.
3
امتحان کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
examinateur
examen médical
examen
exalté
exalter
exaspérant
exaspération
exaspérer
exaucer
excavation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان