Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . گسترش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'expansion
/ɛkspɑ̃sjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: expansion]
1
گسترش
انبساط
1.La notion de big bang est induite de la théorie de l'expansion de l'univers.
1. مفهوم انفجار بزرگ به واسطه نظریه انبساط جهان مطرح شده است.
2.Le programme d'expansion internationale des affaires est bien géré.
2. برنامه توسعه تجارت بینالمللی به خوبی مدیرت شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
expansif
exotisme
exotique
exosquelette
exorciser
expansivité
expatriation
expatrier
expatrié
expectative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان