Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تبعید شده
2 . تبعیدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
expatrié
/ɛkspatʀije/
غیرقابل مقایسه
1
تبعید شده
1.C'est une population expatriée.
1. این جمعیتی تبعید شده است.
2.Les travailleurs expatriés négocient des primes.
2. کارگران تبعید شده در خصوص بیمه بحث میکنند.
[اسم]
l'expatrié
/ɛkspatʀije/
قابل شمارش
مذکر
2
تبعیدی
فرد تبعید شده
1.Ce professeur de français est avant tout un expatrié.
1. این استاد فرانسه قبل از هرچیز یک فرد تبعید شده است.
2.Vous devez accueillir des expatriés.
2. شما باید تبعیدیها را بپذیرید.
تصاویر
کلمات نزدیک
expatrier
expatriation
expansivité
expansion
expansif
expectative
expert
expert-comptable
expert-conseil
expertise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان