[صفت]

expatrié

/ɛkspatʀije/
غیرقابل مقایسه

1 تبعید شده

  • 1.C'est une population expatriée.
    1. این جمعیتی تبعید شده است.
  • 2.Les travailleurs expatriés négocient des primes.
    2. کارگران تبعید شده در خصوص بیمه بحث می‌کنند.
[اسم]

l'expatrié

/ɛkspatʀije/
قابل شمارش مذکر

2 تبعیدی فرد تبعید شده

  • 1.Ce professeur de français est avant tout un expatrié.
    1. این استاد فرانسه قبل از هرچیز یک فرد تبعید شده است.
  • 2.Vous devez accueillir des expatriés.
    2. شما باید تبعیدی‌ها را بپذیرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان