[اسم]

l'expatriation

/ɛkspatʀijasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 تبعید ترک وطن

  • 1.L'expatriation est souvent une solution aux problèmes économiques.
    1. ترک وطن اغلب یک راه حل برای مشکلات اقتصادی است.
  • 2.Le juge a confirmé l'expatriation de l'accusé.
    2. قاضی تبعید متهم را تایید کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان