Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بهرهبرداری کردن
2 . بهره جستن
3 . بهرهکشی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exploiter
/ɛksplwatˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: exploité]
[حالت وصفی: exploitant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بهرهبرداری کردن
مترادف و متضاد
cultiver
Exploiter une terre/une mine/une industrie...
زمینی/معدنی/صنعتی... را بهرهبرداری کردن
2
بهره جستن
سود جستن، استفاده کردن
مترادف و متضاد
profiter
Exploiter le talent/la situation/une idée...
از استعدادی/موقعیتی/ایدهای... بهره جستن
3
بهرهکشی کردن
استثمار کردن، سوء استفاده کردن
Exploiter quelqu'un ou quelque chose
از کسی یا چیزی بهرهکشی کردن
1. Exploiter la naïveté du public
1. از سادگی مردم سوء استفاده کردن
2. Exploiter la xénophobie à des fins politiques
2. از بیگانههراسی برای اهداف سیاسی سوء استفاده کردن
3. Le Romain exploitai les peuples vaincus.
3. رمیها از مردم شکست خورده بهرهکشی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
exploitation
exploitant
exploit
expliquer
expliciter
explorateur
exploration
explorer
exploser
exploser son record
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان