[فعل]

explorer

/ɛksplɔʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: exploré] [حالت وصفی: explorant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کاوش کردن به اکتشاف (جایی) پرداختن

  • 1.C'est un excellent point de départ pour explorer la ville.
    1. این یک نقطه شروع عالی برای کاوش (کردن) شهر است.
  • 2.Ils ont exploré de nouveaux territoires.
    2. آنها به اکتشاف سرزمین‌های جدیدی پرداخته‌اند.

2 گشتن جستجو کردن

  • 1.Il faut explorer cette piste.
    1. باید این پیست را گشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان