[اسم]

les fonds

/fˈɔ̃/
قابل شمارش جمع مذکر

1 سرمایه دارایی، موجودی، پول

  • 1.Ils ont un fonds en banque de plusieurs millions.
    1. آنها سرمایه‌ای چند میلیونی در بانک دارند.
réunir le fonds
سرمایه جمع کردن
  • Appelez-moi quand vous aurez réuni les fonds.
    وقتی سرمایه را جمع کردید به من زنگ بزنید.

2 مجموعه کالکشن، کلکسیون (le fonds)

Le fonds de photos/films/livres...
کلکسیون عکس/فیلم/کتاب...

3 ملک زمین (le fonds)

مترادف و متضاد terrain
vendre/acheter...un fonds
زمینی را فروختن/خریدن...
  • C'est son fonds, il veut le vendre.
    این ملک اوست، می‌خواهد آن را بفروشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان