[صفت]

fondu

/fɔ̃dy/
قابل مقایسه

1 مات (رنگ)

  • 1.Je n'aime pas cette robe bleue fondue.
    1. من این پیراهن آبی مات را دوست ندارم.
  • 2.Les couleurs fondues.
    2. رنگ‌های مات.

2 آب شده ذوب شده

  • 1.Ce que je préfère, c'est le chocolat fondu.
    1. چیزی که ترجیح می‌دهم شکلات آب شده است.
  • 2.Le chocolat fondu est moulé en forme de lapin.
    2. شکلات ذوب شده به شکل خرگوش قالب‌گیری می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان