[اسم]

la fréquentation

/fʀekɑ̃tasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 رفت و آمد

2 معاشرت نشست و برخاست

3 معاشقه رابطه عاشقانه

4 بازدید استفاده (از)

  • 1.La fréquentation des cinémas est en hausse.
    1. استفاده از سینماها [رفتن به سینماها] در (حال) افزایش است.
  • 2.La fréquentation des musées augmente régulièrement.
    2. بازدید از موزه‌ها مرتبا افزایش می‌یابد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان