[عبارت]

mener une action

/mənˈe yn aksjˈɔ̃/

1 کاری کردن حرکتی زدن، پیش بردن

  • 1.Là, l'Union européenne pourrait mener une action.
    1. در آن زمینه اتحادیه اروپا می‌توانست کاری کند
  • 2.Les Blancs mènent une action contre leurs adversaires.
    2. تیم سفید حرکتی به سمت زمین حریف زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان