Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دستبند (پلیس)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
les menottes
/mənɔt/
قابل شمارش
جمع مونث
1
دستبند (پلیس)
1.Après avoir attrapé le malfaiteur, la police lui met les menottes.
1. بعد از دستگیر کردن تبهکار، پلیس به او دستبند میزند.
2.Le policier a passé les menottes au voleur.
2. پلیس به دزد دستبند زده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
menotte
menhir
meneur
mener une action
mener
mensonge
mensonger
mensualité
mensuel
mensuellement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان