[اسم]

le mois

/mwa/
قابل شمارش مذکر
[جمع: mois]

1 ماه

mois de janvier/février/mars...
ماه ژانویه/فوریه/مارس...
  • 1. Il part en vacances dans un mois.
    1. تا یک ماه دیگر به سفر می‌رود.
  • 2. J'aime beaucoup le mois d'avril.
    2. ماه آوریل را خیلی دوست دارم.
chaque mois
هر ماه [ماهانه]
  • Quelque 30000 personnes consultent notre site web chaque mois.
    هر ماه حدود 30،000 نفر از سایت اینترنتی بازدید می‌کنند.
le mois dernier/le mois prochain
ماه پیش/ماه بعد
  • Son père est mort le mois dernier.
    پدرش ماه پیش فوت کرد.
un bébé de trois mois
یک بچه سه ماهه

2 حقوق ماهانه

مترادف و متضاد mensualité
toucher un mois
حقوق ماهانه گرفتن
  • Il a touché un treizième mois.
    او سیزدهمین حقوق ماهانه‌اش را گرفت.

3 اجاره ماهانه کرایه ماهانه

devoir deux/trois... mois
دو/سه... تا اجاره ماهانه بدهکار بودن
  • Ils lui doivent deux mois de loyer.
    به او دو تا اجاره ماهانه خانه بدهکار است. [دو ماه اجاره خانه بدهکار است.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان