[اسم]

le passant

/pɑsɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 عابر رهگذر

  • 1.Des passants les regardaient.
    1. رهگذران به آنها نگاه می‌کردند.
  • 2.Les passants se sont attroupés autour des artistes de rue.
    2. عابرها به دور هنرمندان خیابانی جمع شده بودند.
[صفت]

passant

/pɑsɑ̃/
قابل مقایسه

2 پر رفت و آمد پر تردد، شلوغ

  • 1.C'est un village passant.
    1. اینجا یک دهکده شلوغ است.
  • 2.J'ai installé ma boutique dans cette rue très passante.
    2. من بوتیکم را در این خیابان بسیار پر رفت و آمد باز کرده‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان