Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اصلاح کردن
2 . مرور کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
réviser
/ʁe.vi.ze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: révisé]
[حالت وصفی: révisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اصلاح کردن
تجدید نظر کردن
réviser la Constitution/un procès/son jugement...
قانون اساسی/روند/قضاوت خود... را اصلاح کردن [بازبینی کردن]
1. Je n'ai pas besoin de réviser ma déposition.
1. نیازی ندارم در شهادتم تجدید نظر کنم.
2. Le journaliste a passé la nuit à réviser son article.
2. روزنامهنگار تمام شب را به اصلاح مقالهاش گذراند.
2
مرور کردن
دوره کردن
réviser un sujet/un examen...
موضوعی/امتحانی... را مرور کردن
1. Je dois réviser les règles avant de jouer aux échecs.
1. من باید قبل از شطرنجبازیکردن قوانین را مرور کنم.
2. Je révise mes leçons pour préparer mon examen.
2. من برای آماده شدن در امتحان، درسهایم را مرور میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
réversible
réversibilité
réverbérer
réverbération
réverbère
révision
révocation
révoltant
révolte
révolter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان