[فعل]

refuser

/ʀ(ə)fyze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: refusé] [حالت وصفی: refusant] [فعل کمکی: avoir ]

1 نپذیرفتن رد کردن، خودداری کردن، امتناع کردن

مترادف و متضاد décliner rejeter accepter
refuser de faire quelque chose
انجام کاری را نپذیرفتن
  • 1. Je refuse de vivre dans un tel pays.
    1. زندگی کردن در چنین کشوری را نمی پذیرم.
  • 2. Votre entreprise refuse d'accepter nos conditions.
    2. شرکت شما از پذیرفتن شرایط ما خودداری می کند.
  • 3. Vous pouvez refuser de répondre aux questions.
    3. قادرید از پاسخ دادن به سوالات امتناع بورزید.
refuser quelque chose
چیزی را نپذیرفتن
  • 1. Il a refusé ma proposition.
    1. او پیشنهاد مرا نپذیرفت.
  • 2. Le chef refuse toute interview.
    2. رئیس تمام مصاحبه‌ها را رد می‌کند.
refuser quelque chose à quelqu'un
چیزی را از کسی امتناع کردن
  • On lui a refusé une augmentation.
    افزایش حقوق را از او امتناع کردیم.
دقت کنید که اگر این فعل را با que می‌آورید وجه فعل بعد از آن باید التزامی شود؛ مثل:
Il a refusé qu’on le transporte en ambulance به معنی « او نپذیرفت که او را با آمبولانس ببرند. » یا
Je refuse qu’on me parle ainsi به معنی « نمی‌پذیرم که با من اینطور حرف بزنی. »

2 از خود دریغ کردن جلوی خود را گرفتن، رد کردن (se refuser)

  • 1.Il s’est refusé à tout commentaire.
    1. او همه نظرات را رد کرد.
se refuser quelque chose
از خود چیزی را دریغ کردن
  • Elle se refuse tout repos tant qu'elle n'a pas terminé son travail.
    تا زمانی که کارش را تمام نکرده است استراحت را از خود دریغ می‌کند.
se refuser à faire quelque chose
جلوی خود را از انجام کاری گرفتن
  • Je me refuse à accepter ce genre de travail.
    من جلوی خودم را می‌گیرم تا این مدل کارها را نپذیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان