Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . رد کردن
2 . به تعویق انداختن
3 . دوباره رشد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
repousser
/ʀ(ə)puse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: repoussé]
[حالت وصفی: repoussant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رد کردن
نپذیرفتن
1.Le président a repoussé la proposition de la commission.
1. رئیس جمهور پیشنهاد کمیسیون را رد کرد.
2.Le sénat a repoussé ce projet.
2. مجلس سنا این طرح را نپذیرفت [رد کرد].
2
به تعویق انداختن
به بعد موکول کردن
1.Elle repousse ce rendez-vous.
1. او این قرار ملاقات را به بعد موکول میکند.
2.Ils ont repoussé la date de leur mariage de 2 semaines.
2. آنها تاریخ ازدواجشان را 2 هفته به تعویق انداختند.
3
دوباره رشد کردن
1.Les cheveux reoussent rapidement.
1. موها سریع رشد میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
repoussant
reposer
repose-tête
repose-pieds
reposant
reprendre
reprendre du poil de le bête
reprendre le collier
repris
reprise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان