Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . از سرگیری
2 . بهبود
3 . تبادل (کالای) قدیمی با جدید
4 . تکرار
5 . شتاب
6 . فرصت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la reprise
/ʁəpʁiz/
قابل شمارش
مونث
1
از سرگیری
دوباره شروع کردن
1.Ils ont voté contre la reprise du travail.
1. آنها علیه از سرگیری کار رای دادند.
2
بهبود
بازیافت، رونق دوباره
1.Brusque reprise des échanges commerciaux
1. رونق دوباره و ناگهانی تبادلات تجاری
3
تبادل (کالای) قدیمی با جدید
1.Le garagiste m'a donné 1000 euros pour la reprise de ma voiture.
1. گاراژدار در ازای تبادل ماشین قدیمی با جدید 1000 یورو به من داد.
2.Payer trois mille euros de reprise.
2. پرداخت 3000 یورو در ازای تبادل (کالای) قدیمی با جدید.
4
تکرار
بازپخش
1.Reprise de « Phèdre » au Français
1. بازپخش نمایشنامه «فدر» به زبان فرانسوی
5
شتاب
افزایش سرعت
6
فرصت
موقعیت
1.à plusieurs reprises
1. در چندین موقعیت
تصاویر
کلمات نزدیک
repris
reprendre le collier
reprendre du poil de le bête
reprendre
repousser
repriser
reproche
reprocher
reproducteur
reproduction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان