[فعل]

repriser

/ʀ(ə)pʀize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: reprisé] [حالت وصفی: reprisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 رفو کردن

  • 1.Je ne voulais pas repriser mes vieilles chaussettes, donc j'en ai racheté.
    1. من نمی‌خواستم جوراب‌های قدیمی‌ام را رفو کنم بنابراین یک جفت جدیدش را خریدم.
  • 2.Ma grand-mère a reprisé mes chaussettes.
    2. مادربزرگم جوراب‌هایم را رفو کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان