Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تعمیر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
retaper
/ʀ(ə)tape/
فعل گذرا
[گذشته کامل: retapé]
[حالت وصفی: retapant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تعمیر کردن
رو به راه کردن
informal
1.Je peux la retaper si tu veux.
1. اگر تو بخواهی من میتوانم این را تعمیر کنم.
2.Nous avons mis 3 ans pour retaper cette vieille bâtisse.
2. ما برای رو به راه کردن این ساختمان قدیمی 3 سال وقت گذاشتهایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
retape
resurgir
restructurer
restructuration
restriction
retard
retardataire
retardement
retarder
retardé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان