[فعل]

retarder

/ʀ(ə)taʀde/
فعل گذرا
[گذشته کامل: retardé] [حالت وصفی: retardant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به تعویق انداختن به تاخیر انداختن، عقب انداختن

  • 1.Des embouteillages ont retardé le début de la réunion.
    1. ترافیک شروع جلسه را به تاخیر انداخت.
  • 2.L'inauguration de ce musée a été retardée de 2 jours.
    2. افتتاح این موزه 2 روز به تعویق افتاده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان