Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . درآمد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le revenu
/ʀ(ə)vəny/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: revenus]
1
درآمد
1.Avoir de faibles revenus.
1. درآمد کم داشتن.
2.Grâce à ma promotion, mon revenu mensuel a augmenté.
2. به دلیل ترفیعم، درآمد ماهیانهام افزایش یافته است.
3.Ses revenus annuels sont de cent mille euros.
3. درآمدهای سالانهاش صد هزار یورو است.
تصاویر
کلمات نزدیک
revenons à nos moutons
revenir sur terre
revenir
revendre
revendiquer
revers
revient
revigorer
revirement
revitaliser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان