Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دوم
2 . دستیار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عدد]
second
/s(ə)gɔ̃/
1
دوم
دومین
1.Heureusement, on a aussi trouvé le second suspect.
1. خوشبختانه، مظنون دوم را هم پیدا کردیم.
2.Il a une seconde chance.
2. او یک شانس دوم دارد.
[اسم]
le second
/s(ə)gɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
2
دستیار
1.C'est mon second qui me remplacera demain à la réunion.
1. این دستیارم است که فردا در جلسه جانشین من خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sec
seau
se tromper de
se tordre comme une baleine
se tenir par la main
secondaire
seconde
seconde classe
seconder
secouer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان