Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پستان
2 . آغوش
3 . دل (مجازی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le sein
/sɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: seins]
1
پستان
سینه
examiner le sein de quelqu'un
سینه کسی را معاینه کردن
Le médecin a examiné le sein de la femme.
دکتر سینه زن را معاینه کرده است.
cancer du sein
سرطان پستان/سینه
Le cancer du sein est la tumeur maligne la plus commune entre les femmes.
سرطان سینه رایجترین تومور بدخیم در بین زنان است.
2
آغوش
serrer contre son sein
در آغوش خود فشردن
La mère serre son enfant contre son sein.
مادر بچهاش را در آغوشش میفشارد.
3
دل (مجازی)
بطن
dans le sein de la nature/ de la zone...
در دل طبیعت/ یک ناحیه...
Vous pénétrez dans le sein de cette zone.
شما در دل این ناحیه نفوذ خواهید کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
seigneurial
seigneur
seigle
seiche
segmenter
seine
seize
seizième
sel
self-service
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان