[اسم]

le sein

/sɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: seins]

1 پستان سینه

examiner le sein de quelqu'un
سینه کسی را معاینه کردن
  • Le médecin a examiné le sein de la femme.
    دکتر سینه زن را معاینه کرده است.
cancer du sein
سرطان پستان/سینه
  • Le cancer du sein est la tumeur maligne la plus commune entre les femmes.
    سرطان سینه رایج‌ترین تومور بدخیم در بین زنان است.

2 آغوش

serrer contre son sein
در آغوش خود فشردن
  • La mère serre son enfant contre son sein.
    مادر بچه‌اش را در آغوشش می‌فشارد.

3 دل (مجازی) بطن

dans le sein de la nature/ de la zone...
در دل طبیعت/ یک ناحیه...
  • Vous pénétrez dans le sein de cette zone.
    شما در دل این ناحیه نفوذ خواهید کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان