Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مراقبت کردن از یک بچه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
surveiller un enfant
/syʀveje œ̃ ɑ̃fɑ̃/
1
مراقبت کردن از یک بچه
مراقب بچه بودن
1.Elle surveille toujours ses enfants quand ils sont dans la rue.
1. او همیشه مراقب بچههایش است هنگامی که آنها در خیابان هستند.
2.Quelqu'un peut surveiller vos enfants si vous voulez travailler.
2. شخصی میتواند مراقب بچههایتان باشد اگر شما میخواهید کار کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
surveiller
surveillant
surveillance
surtout
surtaxer
survenir
survie
survivant
survivre
survol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان