[فعل]

tâtonner

/tatɔnˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: tâtonné] [حالت وصفی: tâtonnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کورمال کورمال دنبال (چیزی) گشتن (در تاریکی) با دست دنبال (چیزی) گشتن

  • 1.Il se mit à tâtonner le long des murs sans pouvoir retrouver son lit.
    1. او از کنار دیوارها، کورمال کورمال دنبال تختش می‌گشت اما نتوانست آن را پیدا کند.

2 راههای مختلف را آزمودن دنبال راه‌حل گشتن

  • 1.Le lecteur qui hésite et tâtonne.
    1. خواننده‌ای که تردید می‌کند و دنبال راه حل می‌گردد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان