[صفت]

tremblant

/tʁɑ̃blˈɑ̃/
قابل مقایسه

1 ترسان و لرزان لرزان

  • 1.Il se sentait lâche et un peu tremblant.
    1. او خود را ترسو و کمی لرزان احساس می‌کرد.

2 لق شل

  • 1.Une passerelle tremblante.
    1. پلکان متحرک لق
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان