خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برانگیختن
[فعل]
أَثَارَ
فعل گذرا
1
برانگیختن
تحریک کردن
1.مُحَمَّد أَثَارَ غَضَبَهُ فِي البَاص.
محمد خشم او را در اتوبوس برانگیخت.
2.هُوَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُثِيرَ مَشَاعِرِي بِكَلِمَاتِهِ.
او میتواند با کلمات خود احساسات مرا تحریک کند.
کلمات نزدیک
ينبوع
استغفر
تناجى
تراحم
ورث
أصبح
أمريكا الوسطى
أمطر
ظاهرة
مفروش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان