خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برخورد کردن
[فعل]
أَصَابَ
فعل گذرا و ناگذر
1
برخورد کردن
خوردن
1.أَصَابَتْ سَفِينَتُهُم صَخْرَةً.
کشتی آنها به صخرهای برخورد کرد.
2.أُصِيبَتْ بِحُمَّى صَيَّرَتْهَا طِفْلَةً عَمْيَاءَ بَكْمَاءَ.
دچار تبی شد که او را کودکی نابینا، ناشنوا و لال گردانید.
3.مُحَمَّد مَاهِرٌ سَهْمُهُ يُصِيبُ الهَدَفَ.
محمد ماهر است، تیر او به هدف میخورد.
کلمات نزدیک
إذ
أداء
مخزن
كشف
قاطع الرحم
فريق
انكسر
بغتة
حرب
دخان
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان