خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امید داشتن
[فعل]
أَمَلَ
فعل گذرا
1
امید داشتن
1.أَيُّهَا الفَلَّاحُ، أَ تَأْمُلُ أَنْ تَعِيشَ حَتَّى تَأْكُلَ مِنْ ثَمَرِهَا؟
ای کشاورز، آیا امید داری که زندگی کنی تا اینکه از میوهاش بخوری؟
2.هَاجَرَ أَخِي وَلَكِنَّنِي آمُلُ (أَأْمُلُ) عَودَتَهُ.
برادرم مهاجرت کرد اما من به بازگشت او امید دارم.
کلمات نزدیک
شيخ
راح
أثمر
أبقى
خيبة الأمل
تلوث
استقرار
تحقق
أروني
اطلع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان