خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحت کردن
[فعل]
اِسْتَرَاحَ
فعل ناگذر
1
استراحت کردن
1.بَعْدَ أَنْ يَتَنَاوَلَ طَعَامَهُ، يَسْتَرِيحُ عَلَى الشَّاطِئِ.
بعد از اینکه غذایش را میخورد، کنار ساحل استراحت میکند.
2.عِنْدَمَا وَصَلْتُ إِلَى المَنْزِلِ، نِمْتُ لِأَنْ اَسْتَرِحَ.
وقتی به خانه رسیدم، خوابیدم تا استراحت کنم.
3.هُوَ اِسْتَرَاحَ فِي بَيْتِهِ.
او در خانهاش استراحت کرد.
کلمات نزدیک
دفع
قفز
قاد
اشترى
استيقظ
امتلك
استفاد
غير
أكل
طبخ
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان