1 . استراحت کردن
[فعل]

اِسْتَرَاحَ

فعل ناگذر

1 استراحت کردن

  • 1.بَعْدَ أَنْ يَتَنَاوَلَ طَعَامَهُ، يَسْتَرِيحُ عَلَى الشَّاطِئِ.
    بعد از اینکه غذایش را می‌خورد، کنار ساحل استراحت می‌کند.
  • 2.عِنْدَمَا وَصَلْتُ إِلَى المَنْزِلِ، نِمْتُ لِأَنْ اَسْتَرِحَ.
    وقتی به خانه رسیدم، خوابیدم تا استراحت کنم.
  • 3.هُوَ اِسْتَرَاحَ فِي بَيْتِهِ.
    او در خانه‌اش استراحت کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان