خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دراز کشیدن
[فعل]
اِسْتَلْقَى
فعل ناگذر
1
دراز کشیدن
1.اِسْتَلْقَيْتُ عَلَى الأَرِيكَة.
بر روی مبل دراز کشیدم.
2.تَعِبَ الفَلَّاحُ فَاسْتَلْقَى تَحْتَ شَجَرَة.
کشاورز خسته شد، پس زیر یک درخت دراز کشید.
کلمات نزدیک
جالس
واقف
كاتب
سمكة حجرية
نا
بيع
بصر
مائدة
عزة
حدث
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان