خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نشستن
[اسم]
جُلُوس
غیرقابل شمارش
مذکر
1
نشستن
1.أَذْكُرُ رَبِّي عِنْدَ جُلُوسِي.
پروردگارم را هنگام نشستنم یاد میکنم.
2.الجُلُوسُ عَلَى الأَرْضِ أَمَامَ الضُّيُوف لَيْسَ مُنَاسِباً فِي الوَقْتِ الحَالِي.
نشستن روی زمین در مقابل میهمانان اکنون مناسب نیست.
کلمات نزدیک
تلميذ
ابتدأ
تفكر ساعة
إضاعة
كنس
دراسة
دراسي
عام
قيام
مرحمة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان