خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوست
[اسم]
حَبِيب
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَحِبَّة]
[مونث: حَبِیبَة]
1
دوست
یار، محبوب، عشق
1.حَبِيبَتِي، مَاذَا طَبَخْتَ اليَوم لَنَا؟
عشقم، امروز چه برایمان پختهای؟
2.لَا تَكُنْ حَزِيناً يَا حَبِيبِي، أُرِيدُ أَنْ أَرَى ضَحْكَتَكَ دَائِماً.
محبوب من ناراحت نباش، من میخواهم که همیشه خندهات را ببینم.
کلمات نزدیک
بقي
بعدما
بالتأكيد
أعلم
إحدى
حرس
أمر
أولى
حبة مسكنة
سافر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان