خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشخص کردن
[فعل]
حَدَّدَ
فعل گذرا
1
مشخص کردن
1.تَمْنَحُ هَذِهِ الجَائِزَةُ فِي كُلِّ سَنَةٍ إِلَى مَنْ يُفِيدُ البَشَرِيَّةَ فِي مَجَالَاتٍ حَدَّدَهَا.
این جایزه هر سال به کسی داده میشود که به بشریت در زمینههایی که مشخص کرده، سود برساند.
2.حَدَّدَ المُهَنْدسُ الأَرْضَ.
مهندس زمین را مشخص کرد.
3.حَدِّدْ مَكَاناً مُنَاسِباً لِلْإِخْتِبَار.
مکان مناسبی را برای آزمایش مشخص کنید.
کلمات نزدیک
دؤوب
شعير
صبي
صحح
قناة بنما
جلب شعيرة
خيبة الأمل
أبقى
أثمر
راح
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان