خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بو
[اسم]
رَائِحَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: رَوَائِح]
1
بو
عطر، رایحه
1.أَنَا أُحِبُّ رَائِحَةَ الزُّهُور.
من رایحه گلها را دوست دارم.
2.غَلَبَتْ رَائِحَةُ العِطْرِ عَلَى رَائِحَةِ السَّمَكِ.
بوی عطر بر بوی ماهی غلبه داشت.
کلمات نزدیک
راقد
رسب
راسب
حفلة ميلاد
حفلة زواج
زجاجة عطر
صوم
كثرة
لام
مثالي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان