خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفتن
[فعل]
رَاحَ
فعل ناگذر
1
رفتن
مترادف و متضاد
ذَهَبَ
1.رَاحَ نَحْوَ وَالِدِهِ.
بهسمت پدرش رفت.
2.كُنْتُ أَتَكَلَّمُ مَعَكَ، أَيْنَ تَرُوح؟
داشتم با شما صحبت میکردم، کجا میروید؟
3.يَرُوحُ الفَلَّاحُ إِلَى بَيْتِهِ مَسَاءً.
آن کشاورز غروب به خانهاش میرود.
کلمات نزدیک
أثمر
أبقى
خيبة الأمل
جلب شعيرة
حدد
شيخ
أمل
تلوث
استقرار
تحقق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان