خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسخره کردن
[فعل]
سَخِرَ
فعل گذرا
1
مسخره کردن
سَخِرَ مِنْ
مسخره کردن
1. وِسَامٌ غَاضِبٌ لِأَنَّ مُحَمَّد يَسْخَرُ مِنْهُ.
1. وسام عصبانی است، چراکه محمد او را مسخره میکند.
2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ.
2. اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.
کلمات نزدیک
عاب
عسى
فسوق
فضح
قد
أجل
ارتبط
التزم
التفات
مجال
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان