خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیهوده
[اسم]
سُدَى
غیرقابل شمارش
مذکر
1
بیهوده
بیهدف
1.أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى؟!
آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود؟!
2.عَمِلْتُ بِجِدٍّ، وَ لَمْ يَذْهَبْ تَعَبِي سُدًى.
من سخت تلاش کردم و زحمتم بیهوده نبود.
کلمات نزدیک
تهامس
حنيف
شعيرة
قربان
نقش
إقامة الوجه
آلم
اشتاق
تعبد
زار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان