خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زندگی کردن
[فعل]
سَكَنَ
فعل ناگذر
1
زندگی کردن
1.سَارَ نَحْوَ الشَّمَالِ، حَتَّى وَصَلَ إِلَى قَومٍ يَسْكُنُونَ قُرْبَ مَضِيقٍ
بهسمت شمال حرکت کرد، تااینکه به قومی رسید که در نزدیکی تنگهای زندگی میکنند.
2.نَحْنُ نَسْكُنُ فِي الطَّابِقِ الثَّانِي.
ما در طبقه دوم زندگی میکنیم.
کلمات نزدیک
خاطب
جيش
تلا
تخلص
إغلاق
ذاب
هدى
رحب
عزم
دور
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان