خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عیبجویی کردن
[فعل]
عَابَ
فعل گذرا
1
عیبجویی کردن
عیبدار کردن، عیب شمردن
1.أَكْبَرُ العَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ.
بزرگترين عيب آن است كه آنچه را در خود توست، براى ديگران عيب بشمارى.
کلمات نزدیک
عسى
فسوق
فضح
قد
كبيرة
سخر
أجل
ارتبط
التزم
التفات
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان