خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچاندن
[فعل]
لَفَّ
فعل گذرا
1
پیچاندن
1.أَرْجُو أَنْ تَلُفَّ لِي الهَدِيَّة بِوَرَقَةٍ جَمِيلَة.
خواهشاً هدیه را برای من در یک کاغذ زیبا بپیچید.
2.هي لَفَّتْ البَطَّانِيَّةَ حَولِي.
او پتو را دور من پیچاند.
کلمات نزدیک
ضرب
سبح
ركض
ابتسم
عمل
كتب
نام
لعب
غسل
نظف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان