خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنگه
[اسم]
مَضِيق
قابل شمارش
مذکر
[جمع: مَضَائِق]
1
تنگه
1.سَارَ نَحْوَ الشَّمَالِ، حَتَّى وَصَلَ إِلَى قَومٍ يَسْكُنُونَ قُرْبَ مَضِيقٍ.
بهسمت شمال حرکت کرد، تااینکه به قومی رسید که در نزدیکی تنگهای زندگی میکنند.
2.عَبَرْنَا مِنَ المَضِيق بِصُعُوبَة!
بهسختی از تنگه عبور کردیم!
کلمات نزدیک
نهب
كريه
رفض
نحو
محاربة
إغلاق
تخلص
تلا
جيش
خاطب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان