خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تسویه کردن و رفتن (در هتل و بیمارستان و ...)
[فعل]
auschecken
/ˈaʊ̯stʃɛkn̩/
فعل ناگذر
[گذشته: checkte aus]
[گذشته: checkte aus]
[گذشته کامل: ausgecheckt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تسویه کردن و رفتن (در هتل و بیمارستان و ...)
مترادف و متضاد
einchecken
1.Der Hotelgast gab seinen Schlüssel zurück und checkte aus.
1. مهمان اتاق کلیدش را بازگرداند و تسویه کرد و رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
ausbildungsgang
auszählen
auszugsweise
auszug
auszubildender
ausgrenzen
ausklingen
ausprobieren
austauschprogramm
ausüben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان