خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخلیه
2 . خروج
3 . جوهره
4 . چکیده
[اسم]
der Auszug
/ˈaʊ̯st͡suːk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Auszüge]
[ملکی: Auszug(e)s]
1
تخلیه
اسبابکشی (خروج)
1.Der Auszug muss bis zum Ersten nächsten Monats erfolgen.
1. تخلیه باید تا اوایل ماه آینده انجام بگیرد.
2
خروج
3
جوهره
عصاره
4
چکیده
خلاصه
1.Der Autor las einen Auszug seines neuen Romans vor.
1. نویسنده یک خلاصه از رمان جدیدش را خواند.
تصاویر
کلمات نزدیک
auszubildender
auszubildende
ausziehen
ausziehcouch
auszeit
auszugsweise
auszählen
ausbildungsgang
auschecken
ausgrenzen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان