خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرداخت کردن
[فعل]
bezahlen
/bəˈt͡saːlən/
فعل گذرا
[گذشته: bezahlte]
[گذشته: bezahlte]
[گذشته کامل: bezahlt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
پرداخت کردن
پرداختن، تسویه حساب کردن
مترادف و متضاد
aufkommen
ausgeben
begleichen
vergüten
zahlen
1.Wo muss ich bezahlen?
1. کجا باید پرداخت کنم؟
etwas (Akk.) bezahlen
چیزی را پرداخت کردن
1. Die Rechnung ist noch nicht bezahlt.
1. صورتحساب هنوز پرداخت نشدهاست.
2. Hast du die Rechnung bezahlt?
2. آیا صورتحساب را پرداخت کردی؟
3. Ich bezahle die Rechnung.
3. من صورتحساب را پرداخت میکنم.
etwas (Akk.) bar bezahlen
چیزی را بهصورت نقدی پرداخت کردن
Möchten Sie mit Kreditkarte oder bar bezahlen?
میخواهید با کارت اعتباری پرداخت کنید یا بهصورت نقدی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
bezahlbar
bewölkung
bewölkt
bewölken
bewässerung
bezahlfernsehen
bezahlung
bezaubernd
bezeichnen
bezeichnend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان