1 . مبهم 2 . خفه
[صفت]

dumpf

/dʊmp͡f/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dumpfer] [حالت عالی: dumpfesten]

1 مبهم گنگ

مترادف و متضاد undeutlich unklar vage verschwommen deutlich
  • 1.Sie haben eine dumpfe Ahnung von Kunst.
    1. آن‌ها تفکری [ایده‌ای] مبهم درباره هنر دارند.
  • 2.Verspüren Sie einen dumpfen Schmerz?
    2. آیا شما درد مبهمی را احساس‌ می‌کنید؟

2 خفه بم

  • 1.dumpfe Geräusche
    1. صداهایی خفه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان